جدول جو
جدول جو

معنی گردن دکته - جستجوی لغت در جدول جو

گردن دکته
تحمیل شده، لج کننده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردن شکسته
تصویر گردن شکسته
آنکه استخوان های گردنش شکسته باشد، کنایه از نوعی دشنام و نفرین دربارۀ کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردن داده
تصویر گردن داده
مطیع، منقاد، برای مثال گه از گردنکشان کشور ستانی / به گردن دادگان کشور سپاری (عنصری - ۲۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
(تَ دَ / دِ)
آنکه استخوانهای گردن وی شکسته باشد، نفرینی است. دشنامی است: من گردن شکسته چرا این کار را کردم ! من گردن شکسته چرا فلان چیز را گفتم !
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
منقاد. مطیع. تسلیم شده:
که از گردنکشان کشور ستانی
به گردن دادگان کشور سپاری.
عنصری.
و رجوع به گردن دادن شود
لغت نامه دهخدا
کسی که استخوانهای گردن وی شکسته باشد، دشنام و نفرینی است: آن روزی که من گردن شکسته این پول را بانها دادم خیال نمیکردم که این قدر مردمان دنده پهن... باشند
فرهنگ لغت هوشیار
مطیع منقاد، جمع گردن دادگان مقابل گردن برده: که از گردنکشان کشورستانی بگردن دادگان کشور سپاری. (عنصری)
فرهنگ لغت هوشیار
وبال به گردن افتاده
فرهنگ گویش مازندرانی
وبال، اصرار کننده، لج کننده، ناتوانی
فرهنگ گویش مازندرانی